«باز این چه شورش است و چه ماتم» شروع شد
تاریخ انتشار: ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۸۰۳۱۲۵
ایران اکونومیست - در حالی خنکای نسیم پاییز روزهای پایانی شهریور را بدرقه میکند که چشمهای عاشقان برای اینکه زیر پرچمها و خیمهها، بیشتر از همیشه ببارند، بیتابی میکنند.
بازار این روزها شلوغ است، نه فقط چون اول مهر میآید و مدارس باز میشوند، مادران نوزادانشان را در آغوش گرفته و در زیر بازارها میگردند تا یک پیراهن مشکی با نشان «یا حسین» و «یا علی اصغر» برایشان پیدا کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیرمردها پیراهنهای سیاه را از بقچههایشان بیرون میآورند، یک «یا علی» میگویند و به مساجد و تکایا میروند تا به همان نوکری که سالهای جوانی را با آن سپری کردند، مشغول شوند.
جوانان بساط عَلَمها و زنجیرها را وسط حیاط خانه و هیئتها پهن میکنند و به کوچکترها نیز آنچه خود میدانند میآموزند.
زنان خانه و زندگی را آب و جارو میکنند، استکانها را از کمد بیرون میآورند، قندانها را قند میکنند و همه جا را آماده پذیرایی از عاشقان زینب(س) میکنند.
پیرزنها که همه امید و عشقشان در یک «یا ابوالفضل» خلاصه میشود نیز زیارتنامهها را از سجاده درمیآورند که اگر در سایر ایام سال گه گاهی دست بر سینه به سمت کربلا «السلام علیک یا اباعبدالله» سر میدادند، با شروع محرم هر ساعت و دقیقه سلام دهند.
آری، کوچههای شهر بویی دیگر به خود گرفته است، بوی عشق، بوی عاشورا، بوی حسین(ع)!
آقا سلام! ماه محرم شروع شد
«باز این چه شورش است و چه ماتم»، شروع شد
آقا سلام کاسه اشکی به من دهید
ماه گدایی من و چشمم شروع شد*
اما همه اینها بهانهای است تا مادران و کودکان و پیران و جوانان نه فقط «یا حسین و یا ابوالفضل» سر دهند که حسین(ع) و اصحاب و خاندانش را بشناسند. از جان و دل درس زندگی را از صاحب این ماه یاد بگیرند و در لحظه لحظه حیات چند ساله خود از آن استفاده کنند.
پس اینگونه میتوان شیعه شد، شیعه ماند و شیعه مُرد. ماهی که لحظه لحظهاش با درد و برکت عجین گشته، درسهای زیادی خواهد داشت، درسهایی که در زمانه سخت امروز میتواند دستگیر و شفابخش باشد.
وقتی سختی کربلا را میخوانی و میشنوی، از حسین و دلیل قیامش، از عرفه و دعایش، از مسلم و نامهاش، از معرفت و زمانه بی معرفت کوفیان، آنگاه چشمانت باز میشوند و ذهنت به تکاپو میافتد. هر یا حسینی که بر لب میآوری، دنیای حسین(ع) را در ذهن و دلت میسازی و مرور میکنی تا از کوفیان و ظلمی که قبل از خاندان رسول(ص)، به خودشان کردند آگاه باشی تا معرفت و درسهایش را یکبار دیگر با معلمی همچون عباس مرور کنی:
یادم نرفته است نگاه شما به ما
از گریههای ماه محرم شروع شد
هاجر به پای روضه اصغر نشسته بود
تا اینکه جوشش دل زمزم شروع شد
آقا سلام نیت گریه نمودهایم
شیرینترین عبادت ما هم شروع شد*
نباید صرفاً به مصیبتخوانی بسنده کرد
عضو شورای عالی حوزههای علمیه کشور در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه ماه محرم فرصت خوبی برای زنده نگه داشتن یاد عاشورا و شهدای این روز است، بر لزوم بیان سیره اخلاقی امام حسین(ع) و یارانشان در کنار روضهخوانی، تأکید کرد.
آیت الله محمد غروی با بیان اینکه ماه محرم از جایگاه خاصی در شیعه برخوردار است، گفت: این ماه، ماه عزاداری است و دستور دینی هم در این باره وجود دارد، حتی سیره اهل بیت(ع) اینچنین بود، بزرگان و حضرات دینی نیز با آغاز ماه محرم حالت حزن به خود میگرفتند که اوج آن روز عاشورا بود.
وی ضمن اشاره به اینکه زیارت امام حسین(ع) در این ماه بسیار توصیه شده است، افزود: احیاء محرم در واقع احیاء اسلام و تشیع است و در عین حال این تذکر را بیان میکند که گاهی اگر انحرافی پدید آید، نزدیکترین افراد به خدا و اهل بیت پیامبر(ص) اینچنین مورد ظلم قرار میگیرند، خب این نتیجه انحرافی است که در جامعه ایجاد و نهادینه شود.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: زمانی که امر به معروف و نهی از منکر از جامعه برود، کم کم بدیها و انسانهای نادرست بر سر کار میآیند، لذا کسانی که در برابر این زشتیها قرار گیرند، مورد ظلم واقع میشوند.
وی اظهار داشت: زنده نگه داشتن جریان عاشورا همواره مورد توجه بزرگان بوده است که این خود ظرفیت بسیار خوبی برای جامعه مسلمانان است، از سوی دیگر اگرچه روضهخوانی تذکری برای شیعیان است و در عزاداریها نیز آثار زیادی وجود دارد، اما در این ماه بهترین چیزی که میتوان از آن استفاده کرد بازگویی معارف، اخلاق و سیره اهل بیت(ع) بهخصوص امام حسین(ع) و یاران آن حضرت است تا این معارف تبیین شوند.
لازم است تا سیره اخلاقی امام حسین(ع) بیان شود
آیت الله غروی با بیان اینکه نباید صرفاً به مصیبتخوانی بسنده کرد، گفت: لازم است تا سیره اخلاقی امام حسین(ع) بیان شود، چیزی قریب به ۱۰ سال پیش از عاشورا، امام حسین(ع) به امامت رسیدند، لذا بازخوانی سیره ایشان گیرایی زیادی دارد.
به اعتقادی وی، اگر در گذشته پیرامون زندگی امام سوم(ع) کار مناسبی انجام نگرفته بود، اما در حال حاضر کتب و دانشنامههای زیادی نوشته شده و اهل منبر خطابه و حتی مداحان میتوانند از آنها استفاده کنند.
هم باید عزاداری انجام گیرد و هم حقایق اسلام بازگو شود
این استاد حوزه علمیه قم در ادامه با اشاره به آسیبهایی که در برخی شیوههای عزاداری وجود دارد، گفت: یکی از مهمترین آسیبها این است که تلاشی برای بیان سبک زندگی اهل بیت(ع) انجام نشود و زندگی این عزیزان مورد غفلت قرار بگیرد.
در مصیبت خوانیها توجه شود که محتوای مصیبت با عزت اهل بیت(ع) در تقابل نباشد
وی با اشاره به اینکه تحریف شدن سبک زندگی این عزیزان بر اساس سلایق شخصی افراد آسیب دیگر است، افزود: همچنین باید توجه داشت که خدای نکرده دچار افراط و تفریط نشویم، مردم عزیز توجه کنند که هم باید عزاداری انجام گیرد و هم حقایق اسلام بازگو شود، در عزاداریهای محرم گاهی افرادی حاضر میشوند که گاهی در طول سال کمتر در اینگونه مجالس حضور دارند، پس باید در مراسمها باورهای مردم را تقویت کرد.
محتوای مصیبت با عزت اهل بیت(ع) در تقابل نباشد
آیت الله غروی با تأکید بر اینکه در عزاداریها سیره عملی اهل بیت(ع) بیان شود، ادامه داد: نکته بعدی این است که در مصیبت خوانیها توجه شود که محتوای مصیبت با عزت اهل بیت(ع) در تقابل نباشد، چه بسا به همین خاطر برخی مسائل تاریخی را نتوان خواند، مهمتر اینکه از خودمان چیزی مایه نگذاریم و به متن روضه نیفزاییم.
وی با اشاره به اینکه گاهی روضههایی خوانده میشود که کاملاً جدید است، گفت: در بازخوانی مصیبت اهل بیت(ع) نیز نباید مسئله یا نکتهای جعلی بیان شود، لذا روضهخوانها باید به منابع تاریخی موثق رجوع کنند، امروز کتابهای زیادی نوشته شده که مربوط به اهل بیت(ع) است و آنچه خوانده میشود باید بر اساس مستندهای تاریخی معتبر باشد، نه اینکه یک شعری که خوانده شده بدون سند تاریخی تکرار شود.
از کارهایی که دشمن برای ضربه زدن به کشورمان دستاویز قرار میدهد دوری کرد
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اضافه داشت: برخی یاد گرفتند که روضههایی تازه بخوانند که وقتی اعتراض میکنیم میگویند زبان حال است، باید به این عزیزان گفت که زبان حال شرایط خودش را دارد و نمیتوان هر مطلبی را به اسم زبان حال بیان کرد.
به گفته آیت الله غروی در این ایام باید از کارهایی که دشمن برای ضربه زدن و سوء استفاده از کشورمان دستاویز قرار میدهد دوری کرد.
اعمال ما به سرعت در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی منتشر میشود، پس نباید آبروی شیعه برده شود
وی در این باره گفت: در گذشته اقداماتی انجام میشده، اما امروز شرایط فرق کرده و اعمال ما ضبط و به سرعت در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی منتشر میشود، پس نباید آبروی شیعه برده شود.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: باید سعی کنیم در انجام عزاداریها و هر اقدامی برای روزهای ماه محرم، اخلاص داشته باشیم و از تظاهر دوری کنیم تا یک رقابتی غیر الهی پیش نیاید، چرا که برخی از این اعمال منجر به درگیری و کشمکش میشود، کما اینکه باید دقت کرد که در این مراسم گناهی صورت نگیرد، مثلاً جایی که در معرض دیدن خانمها قرار دارد، دلیلی ندارد بدنهای عزاداران آشکار شود، یا وسایلی استفاده شود که ریشه خوبی نداشته و جنبه لهو و لعب دارند، اینها باید زدوده شوند.
آیت الله غروی افزود: ماه محرم و صفر ظرفیتهای خوبی برای شیعه است، در عین حال که عواطف ما نسبت به اهل بیت(ع) ترغیب میشود، مسائل مربوط به زندگی و سیره آنها نیز گفته شود تا مردم شناخت بیشتری نسبت به اهل بیت(ع) پیدا کنند و این خود عامل تحولی در آنها شود، همچنین مردم میتوانند از مطالبی که در مجالس به دست میآوردند در طول زندگیشان بهره ببرند، به خصوص که ما در حال حاضر مشکلات اجتماعی زیادی داریم و از این ظرفیتهای عاشورایی برای تقویت روح حماسی میتوان بهره برد.
منبع: ایران اکونومیست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۰۳۱۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطرات مهندس جعفر شریف امامی از کار در راه آهن
تین نیوز حبیب لاجوردی :
جعفر شریف امامی از مدیران عامل راه آهن بوده که کار را پس از اتمام درس از راه آهن شروع کرده و سلسه مراتب مختلف را به تدریج پیموده تا به سمت مدیرعامل راه آهن رسیده است. در اینجا خاطرات وی را که مربوط به فعالیت در راه آهن در گفتگو با پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد بیان کرده، آورده ایم:
معرفی و تحصیلاتس- قربان اگر اجازه بفرمایید اول شروع بکنیم با یک خلاصه ای: از خانواده تان، مرحوم پدرتان بفرمایید و بعد شرح بدهید رفتن تان را به اروپا و تحصیلات تان و بعد آن وقت می رسیم به موضوعات بعدی.
شریف امامی: آنچه که من راجع به خانواده ام می توانم بگویم این است که پدر من یک مرد روحانی بود و تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسۀ شرف بود و بعد از مدرسۀ شرف به مدرسۀ آلمانی رفتم آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم و بعد برای رفع احتیاجات راه آهن عده ای در حدود سی نفر از وزارت راه می فرستاد به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم. در آلمان ما در Brandenburger Zentralschule در مدرسۀ سنترال که مدرسۀ راه آهن بود هجده ماه تحصیل مربوط به رشته های مختلف راه آهن کردیم و به سه دسته تقسیم شدیم که هر دسته ای یک قسمت از راه آهن را تحصیل کردند و بعد به ایران مراجعت کردیم.
در موقع مراجعت ما را دو دسته کردند یک دسته فرستادند به راه آهن شمال که در آنجا آلمانها کار می کردند و یک دسته را به راه آهن جنوب فرستادند که آمریکایی ها بعداً برای ادامۀ ساختمان راه آهن آمدند. در آنجا مهندسی بود به نام Caroll که سر مهندس راه آهن بود.
سفر از تهران و توقف در لرستاندر اینجا خالی از فائده نخواهد بود که مختصری از وضع مسافرت خود را از تهران به اهواز شرح دهم، در آن موقع وسیلۀ مسافرت اگر عدۀ کافی بود می شد یک اتومبیل سواری دربست کرایه کرد و به مسافرت رفت و الا باید با اتومبیل باری که پست را می برد پهلوی شوفر نشسته و با پست به سفر برود. ما پنج نفر یک اتومبیل سواری کرایه کرده و به راه افتادیم. راه تا لرستان به طور عادی بود و در تمام شبانهروز مقدور بود که انسان حرکت کند، البته راه ها تماماً خاکی بود و هنوز آسفالت نشده بودند و حتی در تهران خیابآنهای آسفالت نداشت و عصرها در جوی خیابان از طرف بلدیه (شهرداری) آب جاری می کردند و سپورها با دلوی که داشتند خیابآنها را آب پاشی می کردند تا گردوخاک کمتر شود. و گاهی با مشک آب پاشی می شد که سپور مرتب می گفت پرهیز آب و از مشک آب می پاشید. در لرستان راه تازه ساخته شده بود و چون راه آهن نبود در طول راه روی ارتفاعات مشرف به جاده برج های ژاندارمری ساخته شده بود که در هر برج ۶ نفر مسلح بودند و تمام روز راه را زیرنظر داشتند و به محض اینکه تاریک می شد عبور و مرور ممنوع می شد زیرا ممکن بود که انسان مواجه با راهزن های طول راه بشود. موقعی که از لرستان عبور می کردیم ژاندرم ها در محلی که قهوه خآنهای بود جلوی مسافر را می گرفتند که در همانجا بیتوته کنند و چون ممکن بود تا قهوه خانه بعدی هوا تاریک شود مانع حرکت می شدند.
موقعی که اتومبیل به چالان چولان رسید نزدیک چهار بعدازظهر بود و جلو را گرفتند که باید همین جا بمانید و هر چه اصرار کردیم مفید قرار نگرفت لذا به متصدی قهوه خانه دستور دادیم که محلی را نزدیک رودخانه تمیز و آب پاشی کرده و تخت چوبی بگذارد که جای با صفایی بود بنشینیم، و چون همه چیز از حیث غذا و لوازم یعنی تخت سفری همراه داشتیم بساط را در آنجا پهن کرده و نشستیم. بعد از چند دقیقه سواری از دور نمایان شد که خیلی رشید و چابک به نظر می رسید، یک سرآمد نزد ما و از اسب پرید پایین و سلام کرد افسری بود به درجه نایب اول و وقتی که نشست و به او تعارف کردیم معلوم شد اول راه است و تازه افسر شده است و خود از دزدان معروف منطقه بوده و اینک از طرف سپهبد امیراحمدی فرماندۀ نیروی غرب مأمور حفاظت ۱۵۰ کیلومتر راه شده و به درجۀ افسری نائل شده است. البته خود او سواد خواندن و نوشتن نداشت و کارهای دفتری او را یک سرجوخه انجام می داد نام او عباس قونکه بود و شروع کرد از دزدی های قبل و اقدامات بعد برای امنیت منطقه و گرفتن دزدها با لهجۀ لری غلیظ تعریف کردن و فرستاد چند مرغ از ده نزدیک آوردند که سرخ کرده و با غذایی که ما داشتیم با هم خوردیم، ضمناً از جیبش کیف چرمی کوچکی بیرون آورد و در آن ستارۀ برنجی درآورد و نشان داد و گفت قصد دارم هر وقت حضرت اجل (سپهبد امیراحمدی) به اینجا بیاید اجازه بگیرم که درجه سلطانی (سروانی) داشته باشم و با ما مشورت می کرد که چگونه گزارش بدهد و جملات را تکرار می کرد تا حفظ شود. خلاصه از لرستان به بعد تا اهواز به هیچ وجه امن نبود و جز در روز زیر نظر ژاندارم ها مسافرت مقدور نبود.
مطلب دیگر که مناسب است ذکر شود وضع شهرهای خوزستان بالاخص شوشتر و دزفول و اهواز است که در آن موقع شاید در حدود ۷۵ درصد مردم تراخم داشتند و عدۀ زیادی کور بودند و از آب رودخانۀ کارون با مشگ برای خود آب حمل می کردند در محلی که دیگران مشغول قضای حاجت بودند. و در بازار شوشتر دکانی بود که هرچه نگاه کردم ندانستم که متاعش چیست وقتی پرسیدم گفتند گیوه فروشی است ولی روی گیوه ها آن قدر مگس نشسته بود که تمام سیاه به نظر می رسید و تشخیص مشکل می شد. کثافات مستراح ها در بعضی از خیابآنها از بالای بام به داخل کوچه می ریخت و با در اختیار بودن تمام عوامل توسعه از آب و آفتاب و زمین مستعد و سوخت ارزان فقیرترین و کثیف ترین افراد در آنجا دیده می شدند.
ورود به اهواز و ملاقات کارل سرمهندس راه آهن
در اهواز موقعی که ما وارد شدیم یک عده ای از رفقای ما از بعضی از مسائل تنقیداتی کردند که موجب شد کارل تلگرافی به تهران کرد و اظهار کرد که این محصلین را من اصلاً نمی خواهم همه را خواهش می کنم پس بگیرید و ما با اینها وقت اینکه سروکله بزنیم نداریم.
س- ایرادات چه بود؟
ج- راجع به ساختمان راه آهن ایراداتی گرفته بودند من جمله مربوط به ریل گذاری و از این قبیل.
س- مسئله فنی بود یا مسئله سیاسی…
ج- نه نه نه فقط فنی بود. بعد من به رفقا گفتم بنشینم یک قدری صحبت بکنیم ببینیم مصلحت ما چیست، بمانیم یا برویم چه بکنیم. بعد از بررسی هایی که کردیم به دو دلیل من و چند نفر از رفقا تصمیم گرفتیم که همانجا بمانیم، یکی اینکه در شمال هنوز مالاریا خیلی بود و من شخصاً از لحاظ مالاریا حساسیت داشتم و میل نداشتم در یک منطقه ای که مالاریا هست بروم کار بکنم. دوم اینکه در جنوب اساساً میدان کار وسیع تر بود و کارل که آنجا بود اختیارات بسیار وسیعی داشت و اعلی حضرت فقید نسبت به او فوق العاده توجه داشت برای اینکه علاقۀ شدید به پیشرفت راه آهن داشت. علیهذا اختیارات زیادی به کارل داده بود که حتی شاید از اختیارات وزیر هم زیادتر بود البته از لحاظ اداری. از این جهت من تقاضا کردم از کارل که ملاقاتش کنم و رفتم آنجا وقتی که به دفترش آمدم لباس با کراوات و پیراهن سفید داشتم. گفت با این ریخت آمد{ی} با من صحبت بکنی من اصلاً حاضر نیستم صحبت بکنم. گفتم چه جور من بیایم که شما حاضر می شوید صحبت بکنید؟ گفت باید بروید لباس کار بپوشید (اوورل آبی) آن وقت حاضرم صحبت بکنم.
س- مکالمه به انگلیسی بود یا به فارسی؟
ج- مترجم بود که این وسط یک مترجمی داشت به نام آقای علوی اهل محل بود بسیار مرد شریفی بود یک پایش را هم کوسه زده بود که شل بود ولی انگلیسیاش خیلی خوب بود و آنجا مترجم کارل او بود.
خلاصه رفتم در اهواز یک مغازۀ بزرگی بود به نام کراچی استور. در آن وقت هنوز هندوستان و پاکستان جزو مستعمرات انگلیس بود و کراچی را همه جزء هند و هر چی از پاکستانی ها بود همه را هندی می شناختیم. در کراچی استور چیزهای مختلف از اجناس خرازی و بزازی و حتی خیاطی داشت در واقع مثل یک گراندمگازان {فروشگاه بزرگ} اهواز بود در آن وقت. رفتیم آنجا و دستور دادم به یک لباس کار برایم تهیه بکند گفت لباس کار آماده دارم ولی بایستی که قدری اندازه بکنم. برای من یک دست لباس درست کرد و خریدم و آمدم فردا دومرتبه رفتم به کارل خواهش کردم که مرا بپذیرد و رفتم به دفترش و دید با لباس کار آمده ام گفت حالا حاضرم صحبت بکنم، گفت که شماها خیال نکنید که یک مقدار تئوری یاد گرفته اید من برای آن ارزش زیادی قائل هستم. من نتیجۀ کار می خواهم و بایستی بدهید که کار بکنید من همه گونه کمک می کنم ولی اگر که بخواهید بنشینید پشت میز در اداره و بخواهید همهاش با کاغذبازی و حرف وقت بگذرانید اینجا رشدی نخواهید کرد این را از حالا باید صریح بگویم. گفتم نه ما حاضریم که لباس کار هم بپوشیم و با همین لباس برویم سرکار و کار بکنیم.
گفت خیلی خوب فوراً تلفن کرد به رئیس قسمت مکانیک، Superintendent Mechanical شخصی بود به نام Moler آمد آنجا و گفت که با این شریفامامی مذاکره کرده ام و حاضر شده است که با کارمندان دیگر شما همکاری بکند و بایستی از پایین ترین مرحلۀ کار یعنی از عملگی باید شروع بکند و بیاید بالا من جور دیگر موافقت نمی کنم.
از عملگی تا نقشه خوانی و نصب کارخانه تعمیرات واگن و لکوموتیو
در آن موقع می خواستند یک کارخانۀ تعمیر درست بکنند برای تعمیرات واگن ها و لکوموتیوها و غیره و یک شخص ارمنی آنجا سرکارگر بود مرا مولر به او معرفی کرد که باید با او همکاری بکنم و او هم ملاحظه نکرد از همان روز اول با چند عملۀ عرب همراه کرد که مثلاً یک سرنردبان را یکی از آنها می گرفت و یک سرش را هم من می گرفتم تا اطمینان حاصل شود تا آماده هستیم که کار بکنیم. دو سه روزی که آنجا به این صورت شروع به کار کردم نقشه های کارخانه آمد که ماشین آلات را نصب بکنیم آنجا دیگر خود سرکارگر هم نمی توانست که خوب نقشه ها را بخواند و مجبور بود از من استفاده بکند و کارهای ریختن طرح فنداسیون ماشین آلات و پایه های مربوط به ترانسمیسون و غیره تمامش را دیگر من دستور می دادم که چه بکنند از این جهت بعد از چند روز شدم معاون سرکارگر یعنی یک قدم جلو رفتم تا بعد که کارخانه تعمیر را نصب کردیم و تمام شد، مولر مرا خواست و گفت که ما تعدادی منبع آب بایستی نصب بکنیم در بعضی ایستگاه های راه آهن برای احتیاجات آب گیری لکوموتیوها و می خواهیم اینها را مقاطعه بدهیم شما مراقبت بکنید که این کار را که می دهم به همین سرکارگر ارمنی که بکند مراقبت بکنید که قیمتش را حتیالمقدور ارزان و سریع تمام بکند تا بر آن اساس بتوانیم با او قرارداد ببندیم.
اولین کار مقاطعه کاری و اولین افزایش حقوق پنجاه درصدی
وقتی که ما شروع کردیم به نصب اولین منبع آب در اهواز که در آنجا دو تا باید نصب می شد بعد از آنکه اولی تمام شد آمدم به مولر گفتم در اینجا چون اختیاراتی نداشتم و هرچه سرکارگر می خواست می کرد صرفه جویی کامل نشده است من می توانم که منبع آب دومی را ارزان تر و سریع تر نصب بکنم. شما چون مایل بودید که حداقل قیمت و کوتاهترین زمان را به دست بیاورید من حاضرم که تعهد بکنم که این نظر را تأمین بکنم. مرا برد پیش کارل و گفت شریفامامی چنین اظهاری می کند و حاضر است. تعهد بکند که منبع آب دوم را خودش نصب بکند هم سریع تر و هم ارزان تر. کارل اعتبار محدودی کمتر از آنچه که آن سرکارگر خرج کرده بود به من داد و گفت که این اعتبار را در اختیارات می گذاریم برو هر کاری می توانی بکن ولی دیگر به من مراجعه نکن تا وقتی که منبع سوار شده باشد.
علیهذا رفتم و آن منبع را با تقریباً سه خمس قیمتی که او تمام کرده بود از لحاظ پرداخت دستمزد و در حدود چهار روز هم کوتاهتر از آنچه که او طول داده بود نصب کردم. بعد آمدم و به مولر گزارش دادم که کار منبع تمام شده است.
برخاست و آمد همراه من دید که منبع را نصب کرده ام و تمام شده است، مرا برد پیش کارل و به کارل گفت که شریفامامی منبع را سوار کرده و ارقامی را هم که گرفتم هم ارزان تر و هم زودتر تمام شده است. کارل گفت که پس می آیم خودم ببینم. آمد و خودش دید و همانجا دستور داد همۀ رؤسای ادارات بیایند به محل نصب منبع آب. رئیس حسابداری و رئیس کارگزینی کارپردازی و غیره همه آمدند.
س- رؤسای ادارات آمریکایی بودند؟
ج- نه نه، اینها فقط چند نفر رؤسای ادارات فنی آمریکایی بودند بقیه ایرانی بودند مثلاً رئیس حسابداری آقای جمال خان بود که رتبه ۹ داشت و آن وقت در خوزستان دو نفر رتبه ۹ بود یکی جمال خان بود و یکی پیشکار دارایی خوزستان. دو نفر رتبه ۹ بیشتر نبود آنجا رتبه آن وقت خیلی اهمیت داشت و کارمندانی که در راه آهن بودند تمام رتبه ۲، ۳، ۴ و اینها بودند. فقط یک نفر بود آقای فرمی که رتبه ۶ داشت و معاون جمال خان بود.
س- فرمی؟
ج- فرمی گویا آمد به آمریکا بعداً جمال خان که رتبه ۹ داشت معاون کارل بود. و فرمی هم معاون جمال خان. خلاصه اینها آمدند در بیرون اداره در فضای آزادی که ما منبع آب را سوار کرده بودیم و کارل شروع کرد به توضیح دادن که من با این جوان اول صحبت کردم و به او گفته بودم که باید از پایین شروع بکند و نشان بدهد که کار می تواند بکند تا کار مستقل بشود به او داد و از این قبیل حرف ها. حالا نشان داده است با اینکه واقعاً کارش را خوب می تواند از عهده برآید و مسئولیت های بیشتری آماده هستم که به او بدهم و حقوق را پنجاه درصد یکمرتبه اضافه کرد، بعد از جمعاً چهار پنج ماه بیشتر طول نکشیده بود که من در راهآهن شروع به کار کرده بودم.
س- مبلغ حقوق چند به چند اضافه شد؟
ج- چهارصد ریال بود شد ششصد ریال.
س- ماهی؟
ج- البته ماهی. بعد مرا کرد رئیس شعبه. تمام کارهای لوله کشی و نصب منابع آب و آهنگرخانه و نجارخانه و کارهای ساختمانی درها و پنجره ها و قالب پزی ها و غیره که برای طول راه و ایستگاه ها باید ساخته بشود همه آمد زیرنظر من.
س- این در چه سالی بود؟
ج- این در اوایل سال ۱۳۱۰ شمسی بود. در آن موقع حقوق خیلی خوبی دیگر پیدا کردم زیرا قیمت ها آنجا فوق العاده ارزان بود اگر مقایسه بکنید مثلاً از همانجایی که من لباس کار خریده بودم لباس معمولی می دادم درست کند برای من یک کتوشلوار روی اندازه می دوخت از پارچه کتانی فرمی به مبلغ چهار تومان. قیمت ها در این سطح بود یعنی یک کت وشلوار از پارچه و دوخت و غیره می شد در حدود چهار تومان و یا ما پانسیون بودیم در راه آهن به ماهی پانزده تومان یعنی ناهار و شام و چاشت و غیره همه اینها در ماه پانزده تومان میشد با سطح قیمت ها که از این قرار بود ماهی چهل تومان هم حقوق ماهیانه بود. به طوری که من از همان چهل تومان مبلغی صرفه جویی داشتم که مقداری فرش و میز تحریر و غیره بعداً برای خودم خریده بودم. به هر صورت آنجا یک شروع خیلی خوبی برای من شد که با ذوق و شوق و با علاقه شروع به کار کردم و وضع من در خود راه آهن و در وزارت راه یک وضع استثنایی در واقع شده بود که همه تا اندازه ای حتی رشک می بردند.
تاریخ انجام مصاحبه: پنج شنبه ۱۳ می ۱۹۸۲ { 23 اردیبهشت 1361 } در شهر نیویورک
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید